شعر :
این روزای بد بیاری که همـــــــیشه
واسه من مثل یک شب تاریک و سرده
اگه یک روزم بخواد بره از اینجا
از همون راهی که رفته بر میگرده
دیگه هیچ چیزی ازم نمونده دنیا !
جز همین جونم که مونده کـــف دستت
این که چیزی نیست دیگه ته مونده هاشه
همـــــــــــــینم بگیرش از من ناز شصتت
چراااا ؟ ابر سیاه بی کسی
سایه هاش رو بخت تیره منه ؟
چرا جز دل تنگی و دل واپسی
در خونمو کسی نمیزنه .. نمیزنه